next page

fehrest page

back page

مصادر حديث عروه بارقى 
1 بحارالانوار، ج 43 ص 314 و 315 شماره 73.
مصادر حديث حضرت امام سجاد عليه السلام 
1 بحارالانوار، ج 43 ص 18 شماره 17
2 تفسير فرات كوفى ، ص 321 و 322 شماره 435.
راويان حديث حضرت امام سجاد عليه السلام 
1 فرات بن ابراهيم كوفى
2 موسى بن على بن موسى بن عبدالرحمن محاربى
3 حضرت امام جعفر صادق عليه السلام
4 حضرت امام محمد باقر عليه السلام
5 محمدباقر مجلسى .
مصادر حديث جابر بن عبدالله انصارى 
1 دلائل الامامة ، ص 52
2 تفسير فرات كوفى ، ص 216 شماره 290
3 بحارالانوار، ج 43 ص 5 شماره 4
4 علل الشرايع ، ج 1 ص 183 ب 147 شماره 1.
راويان حديث جابر بن عبدالله انصارى 
1 قاضى ابواسحاق ابراهيم بن مخلد باقرحى
2 خديجه ام الفضل ابنة احمد بن محمد بن ابى الثلج بغدادى
3 ابوعبدالله محمد بن احمد صفوانى
4 ابواحمد عبدالعزيز بن يحيى بن عيسى الجلودى بصرى
5 محمد بن زكريا الغلابى
6 جعفر بن محمد بن عمارة الكندى
7 محمد بن عمارة الكندى
8 جابر جعفى
9 امام محمد بن على باقر عليه السلام
10 فرات بن ابراهيم كوفى
11 حسين بن سعيد
12 ابوجعفر محمد بن جرير طبرى امامى
13 احمد بن حسن قطان
14 شيخ ابوجعفر صدوق
15 حسن بن على سكرى
16 محمدباقر مجلسى .
مصادر حديث حارث اعور 
1 مناقب محمد بن سليمان كوفى ، ج 2 ص 191 شماره 663.
راويان حديث حارث اعور 
1 محمد بن سليمان كوفى
2 احمد بن عبدان
3 سهل
4 شعبى
برخى از مصادرى كه اين حديث را به صورتمرسل روايت كرده اند
1 محاسن المجتمعة ، ص 189
2 الروض الفائق ، ص 214
3 ذخائرالعقبى ، ص 44، به نقل از سيره ملا
4 نزهة المجالس ، ج 2 ص 223، به نقل از نسفى
5 الرفائق (الاخوانيات ) ص 250.
ضميمه دوم : بررسى كوتاه سه نظريه معروف پيرامون تاريخ ميلاد حضرت فاطمه عليهاالسلام
نظريه اول 
اينكه حضرت فاطمه عليهاالسلام پنج سال قبل از بعثت و زمانى كه قريش ‍ خانه كعبه را تعمير اساسى مى نمود متولد شده است :
ولدت فاطمة قبل المبعث بخمس سنين و قريش حينئذ تبنى البيت
اين نظريه متعلق به اكثر اهل سنت است (85) و آنان اين نظريه را با دلايل ذيل تاءييد و تقويت مى نمايند:
1 قول ابن اسحاق
2 روايت منقول از عباس بن عبدالمطلب
3 اجماع
دليل اول 
ابن اسحاق گويد: حضرت فاطمه عليهاالسلام همانند ساير فرزندان رسول اكرم صلى الله عليه و آله از خديجه عليهاالسلام ، قبل از بعثت متولد شده است :
ان فاطمة ولدت قبل اءن يوحى الى النبى صلى الله عليه و آله ، و كذلك سائر اءولاده من خديجة (86)
محمد بن اسحاق بن يسار مطلبى مدنى از علماى بزرگ اسلام در قرن دوم هجرى و متوفى به سال 151 هجرى مى باشد و به دليل نزديكى زمان زندگيش به صدر اسلام ، اقوال و نظريات او مورد قبول و استقبال قرار مى گيرد، ولى اين نظريه وى را نمى توان پذيرفت زيرا معارض دارد، چرا كه امام سجاد عليه السلام مى فرمايند:
و لم يولد لرسول الله من خديجة على فطرة الاسلام الا فاطمة (87)
و جابر بن عبدالله صحابى جليل القدر پيامبر نيز گويد:
ولدت فاطمة بمكة بعد النبوة .(88)
و چنين است كه سرآمد دانشمندان شيعه در قرن سوم و چهارم هجرى يعنى محمد بن يعقوب كلينى در كتاب خود گويد:
و لم يولد بعد المبعث الا فاطمة عليهاالسلام (89)
از آن جهت كه بنا بر اختصار است به همين مقدار كفايت مى شود و عدم اعتبار نظريه محمد بن اسحاق در مورد فرزندان رسول اكرم به اثبات مى رسد.
دليل دوم 
ابن سعد كاتب در طبقات الكبير روايت ابن عباس را به اين صورت نقل مى كند:
اءخبرنا محمد بن عمر قال : حدثنا ابوبكر بن عبدالله بن اءبى سيرة ، عن يحيى بن شبل ، عن اءبى جعفر قال :
دخل العباس على على بن ابى طالب و فاطمة ، و هى تقول : اءنا اءسن منك .
فقال العباس : اءما اءنت يا فاطمة فولدت و قريش تبنى الكعبة و النبى ابن خمس و ثلاثين سنة ، و اءما اءنت يا على فولدت قبل ذلك بسنوات
(90)
ترجمه :
عباس عموى پيامبر بر على و فاطمه عليهاالسلام وارد شد در حالى كه فاطمه به على مى گفت : من از تو مسن تر هستم . پس عباس گفت :
اى فاطمه تو در وقتى متولد شدى كه قريش خانه كعبه را بازسازى مى كرد و پيامبر 35 ساله بود، و اى على تو چند سال قبل از او متولد شده اى .
همين روايت را ابن عساكر به اسنادش از ابن سعد به شرحى كه گذشت روايت نموده (91) و در آن به جاى يحيى بن شبل ، يحيى بن سيل آورده . و همين طور است در نقل بلاذرى . نحوه استدلال اهل سنت به اين روايت :
(92)
آنان گويند: عباس بن عبدالمطلب عموى پيامبر بوده و و بر وقايع و حوادثى كه در آن دوران رخ مى داده آگاهى كامل داشته و لذا قول او قابل اعتماد خواهد بود.
آنچه در فوق به نقل از اهل سنت آورديم در صورتى صحيح و پذيرفته خواهد بود كه حداقل طبق قوانين و قواعد خود ايشان در علم حديث ، خبر مذكور به طريق صحيح به دست ما رسيده باشد. در حالى كه طبق موازين علوم حديث در نزد ايشان اين روايت مجعول و غيرقابل اعتماد است . زيرا:
1 يحيى بن سيل يا شيل مجهول است .
2 ابوبكر بن عبدالله بن ابى سبرة المدنى القاضى (93) از ضعفا و متروكين است كه به جعل حديث اشتغال داشته و به روايات او اعتماد نمى شود.
3 ابوجعفر در اين روايت مجهول و نامعلوم است .
حال بايد از دانشمندان حديث شناس اهل سنت پرسيد كه آيا مى توان به چنين رواتى اعتماد نمود؟
دليل سوم 
گفته اند كه : اهل سنت اتفاق و اجماع دارند بر اينكه حضرت فاطمه عليهاالسلام در پنج سال قبل از بعثت پيامبر متولد شده است .
در جواب ايشان بايد گفت : اگر به واقع چنين اتفاق و اجماعى ادعا شده باشد كه نگارنده در آثار اهل سنت چنين ادعايى را مشاهده نكرده ، بلكه در برخى از منابع شيعى آن را به علماى عامه نسبت مى دهند در اين صورت :
1 چنين اتفاق و اجماعى تحقق ندارد چرا كه بسيارى از علما و دانشمندان عامه (94) با آن مخالف هستند و نظريه هاى ديگرى را ابراز مى دارند. (95)
2 در فرض عدم وجود مخالف و تحقق ظاهرى اتفاق و اجماع ميان علماى عامه ، چنين اجماعى مدركى است و مدرك آن روايت عباس ‍ بن عبدالمطلب مى باشد كه طبق موازين مورد قبول عامه عدم اعتبار آن را اثبات كرديم ، و لذا چنين اجماعى فاقد اعتبار خواهد بود.
نتيجه گيرى : به دليل عدم اعتبار دلايلى كه طرفداران اين نظريه براى صحت عقيده خود ابراز داشته اند، و با توجه به اينكه به جز ادعا، دليل ديگرى كه بشود به آن استناد كرد و اين نظريه را به كمك آن اثبات نمود باقى نمانده است ،(96) لذا نظريه مذكور از درجه اعتبار ساقط مى گردد.
نظريه دوم 
اينكه حضرت فاطمه عليهاالسلام در سال پنجم بعد از بعثت پيامبر متولد شده است .
اين نظريه به دلايل متفاوتى اتكا دارد كه عبارتند از:
دليلاول : روايت امام باقر عليه السلام
محمد بن يعقوب كلينى (328 ه ) در كافى ، اين روايت را به شرح ذيل نقل مى نمايد:
عبدالله بن جعفر و سعد بن عبدالله جميعا، عن ابراهيم بن مهزيار، عن اءخيه على بن مهزيار، عن الحسن بن محبوب ، عن هشام بن سالم ، عن حبيب السجستانى قال : سمعت اءباجعفر عليه السلام يقول :
ولدت فاطمة بنت محمد صلى الله عليه و آله بعد مبعث رسول الله بخمس ‍ سنين ، و توفيت و لها ثمان عشرة سنة و خمسة و سبعون يوما
(97)
ترجمه :
حضرت فاطمه عليهاالسلام در سال پنجم بعد از مبعث رسول اكرم صلى الله عليه و آله متولد گرديد و به هنگام رحلت هجده سال و هفتاد و پنج روزه بود.
اين روايت به لحاظ آحاد سند اشكال عمده اى ندارد جز آنچه كه درباره حبيب سجستانى گفته اند، زيرا وى ابتدا از خوارج (98) بوده است ولى تصريح داريم بر اينكه نامبرده توبه نموده و از اصحاب و ملازمان امام باقر عليه السلام گرديده (99) و از ايشان ، و به خصوص از امام باقر عليه السلام رواياتى را نقل مى كند.
پس گرچه درباره او توثيق لفظى وارد نشده ، ولى با عنايت به تعبيرات دانشمندان ما در مورد او و اينكه رواياتى را كه او در زنجيره آنها قرار دارد تصحيح مى نمايند و معتبر مى دانند به نظر مى رسد كه وى اگر از افراد صحيح الحديث نباشد حداقل در عداد حسان قرار گرفته و لذا به حديث او اعتماد و اطمينان مى شود.
آنچه درباره حبيب سجستانى عرض كرديم مطابق روش علما و موافق با منطق علم رجال مى باشد، و لذا اگر كسى سعى كند تا از طريق وجود وى در زنجيره سند، ضعفى را بيش از آنچه كه ما هم پذيرفتيم متوجه روايت مذكور نمايد راهى نخواهد داشت .
دليل دوم : روايت امام صادق عليه السلام 
اين روايت را ابوجعفرى از دانشمندان شيعه در قرن چهارم و پنجم هجرى ، در كتاب دلائل الامامة به شرح ذيل نقل نموده است :
حدثنا محمد بن عبدالله قال : حدثنا ابوعلى محمد بن همام قال : روى اءحمد بن محمد البرقى ، عن اءحمد بن محمد بن عيسى الاشعرى القمى ، عن عبدالرحمان بن بحر، عن عبدالله بن سنان ، عن ابن مسكان ، عن اءبى بصير، عن اءبى عبدالله عليه السلام قال :
ولدت فاطمة فى جمادى الاخرى يوم العشرين منه ، سنة خمس و اءربعين من مولد النبى صلى الله عليه و آله ، فاءقامت بمكة ثمان سنين و بالمدينة عشر سنين ...
(100)
ترجمه :
حضرت فاطمه در بيستم جمادى الثانى از چهل و پنج سالگى پيامبر متولد گرديد و مدت هشت سال در مكه و ده سال در مدينه زندگانى نمود.
همين روايت عينا در ص 45 از اين كتاب به سند ذيل تكرار شده است :
حدثنى ابوالحسين محمد بن هارون التعلكبرى قال : حدثنى اءبى قال : حدثنى اءبوعلى محمد بن همام بن سهيل قال : روى اءحمد بن محمد بن البرقى ، عن اءحمد بن محمد الاشعرى القمى ، عن عبدالرحمن بن بحر، عن عبدالله بن سنان ، عن ابن مسكان ، عن اءبى بصير، عن الصادق عليه السلام قال :...
تذكر: روايت احمد بن محمد بن عيسى از عبدالرحمن بن بحر مسلم نمى باشد و از طرف ديگر روايت عبدالرحمان بن بحر از عبدالله بن سنان نيز محل تاءمل است ، لذا به نظر مى رسد كه در نام وى تصحيف و تغييرى واقع شده باشد و او در واقع عبدالرحمان بن نجران باشد كه علامه مجلسى در بحارالانوار نام او را به اشتباه عبدالرحمان بن بى نجران ثبت نموده است . والله العالم .
اين روايت نيز در هر دو نقل ، از جهت آحاد سند فاقد اشكال و معتبر است و جايى براى بحث درباره آن باقى نمى ماند خصوصا آنكه غالب علماى شيعه نيز آنها را پذيرفته اند.
دليل سوم : اجماع 
در برخى آثار علماى شيعه ديده مى شود كه مى گويند: تولد حضرت فاطمه عليهاالسلام در سال پنجم بعثت امرى اجماعى و اتفاقى در بين علماى اماميه است .
اينجانب بايد ضمن عرض ارادت تمام خدمت اين بزرگواران ، عرض كنم كه : اولا اگر چنين اجماعى را براى مقابله با عامه و به منظور تقويت نظريه خود در مقابل آنان به كار مى برند، چنين شيوه اى اولا انفعالى و در بحث علمى ناپسند است و ثانيا فاقد اعتبار حتى به عنوان مؤ يد مى باشد.
ثانيا: اساسا در بحثى اين چنين ادعاى اجماع كه هيچ ، حتى اجماع محقق نيز دردى را درمان نمى كند زيرا مسئله مورد بحث در اينجا تاريخى است نه فقهى . بله ، در برخى از مسائل تاريخى هم شايد بتوان از اصول و قواعد فقيه استفاده نمود ولى براى تعيين تاريخ ميلاد... .
ثالثا: چنين اجماعى به يقين اجماع مدركى است و مبتنى بر رواياتى است كه در اين رابطه نقل شده ، و با وجود آنها چنين اجماعى فى نفسه حجت نمى باشد، البته اگر سند آن روايات ضعيف بود، اين اجماع ضعف سند آنها را مرتع مى ساخت ولى روايات موجود به لحاظ سند معتبر و قابل اعتماد هستند و نيازى به تقويت ندارند.
رابعا: اگر تمام آنچه را كه گفته شد ناديده انگاريم ، با وجود مخالفان قدرى چون ابن ابى الثلج ، سليمان بن جعفر علوى ، شيخ مفيد، شيخ طوسى ، عبدالله بن محمد هاشمى و سيد بن طاووس ، چه جايى براى ادعاى چنين اجماعى باقى مى ماند.
از دانشمندان بزرگى كه طرفدار نظريه دوم مى باشند و معتقدند كه حضرت فاطمه عليهاالسلام در سال پنجم بعد از بعثت پيامبر متولد شده است اشخاص ذيل را مى توان نام برد:
1 محمد بن يعقوب كلينى متوفى به سال 328 / 329 هجرى (101)
2 ابوجعفر طبرى از علماى قرن 4 و 5 هجرى (102)
3 فتال نيشابورى شهيد به سال 508 هجرى (103)
4 ابن شهر آشوب مازندرانى ، متوفى به سال 588 ه (104)
5 ابن خشاب (105)، متوفى به حدود 567 ه (106)
6 خصيبى (107) مؤ لف هداية (108)، متوفى به سال 358 ه
7 نصر بن على الجهضمى (109) (خ ل : الجهنى ، و صحيح آن همان جهضمى است )، متوفى به سال 250 هجرى و از علماى عامه مى باشد. (110)
نظريه سوم 
اينكه حضرت فاطمه عليهاالسلام در سال دوم بعثت يعنى در چهل و يك سالگى پيامبر متولد شده است .
اين نظريه نيز به دلايلى متكى است كه عبارتند از:
دليلاول : روايت امام صادق عليه السلام
اين روايت را حاكم نيشابورى به سند صحيح در كتاب مستدرك على الصحيحين آورده است :
اءخبرنا اءبوالحسن بن يعقوب الحافظ، اءنباءنا اءبوالعباس الثقفى ، حدثنى على بن عقيل بن عبدالله العلوى ، عن اءبيه ، عن اءم الحسن بنت اءبى جعفر محمد بن على عليه السلام ، عن اءخيها جعفر بن محمد عليهاالسلام قال :
ماتت فاطمة عليهاالسلام و هى ابنة احدى و عشرين ، و ولدت على راءس ‍ سنة احدى و اءربعين من مولد النبى صلى الله عليه و آله
(111)
شبيه اين روايت را سليمان بن جعفر علوى هاشمى از خواص اصحاب امام رضا عليه السلام نقل كرده كه آن را نيز حاكم نيشابورى در كتاب مذكور روايت نموده است :
اءخبرنا ابواسحاق ابراهيم بن محمد بن يحيى المزكى و ابوالحسين بن يعقوب الحافظ قالا:
حدثنا محمد بن اسحاق بن ابراهيم قال : سمعت عبدالله بن محمد بن سليمان بن جعفر الهاشمى يذكر عن اءبيه ، عن جده سليمان بن جعفر قال :
ولدت فاطمة سنة احدى و اءربعين من مولد رسول الله صلى الله عليه و آله
(112)
همين روايت را ابن المزى الكلبى در تهذيب الكمال فى اسماء الرجال (113) به نقل از محمد بن اسحاق الثقفى السراج و او از عبيدالله بن محمد بن سليمان علوى وارد نموده است .
دليل دوم : موافقت شيخ مفيد و شيخ طوسى 
شيخ مفيد (ت 413 ه ) در كتاب مسارالشيعه ، به هنگام بيان وقايع شهر جمادى الاخر گويد:
و فى اليوم العشرين منه سنة اثنتين من المبعث كان مولد مولاتنا الزهراء فاطمة بنت رسول الله صلى الله عليه و آله ، و هو يوم شريف يتجدد فيه سرور المؤ منين ، و يستحب فيه التطوع بالخيرات ، و الصدقة على المساكين (114)
ترجمه :
فاطمه زهرا عليهاالسلام در روز بيستم جمادى الاخر از سال دوم مبعث پيامبر متولد گرديد، و اين روز شريف و بزرگى است كه در آن مؤ منان به سرور و شادمانى مى پردازند، و در چنين روزى انجام خيرات و صدقه دادن به فقرا، مستحب است .
و شيخ طوسى (ت 460 ه ) در كتاب مصباح المتهجدين گويد:
فى اليوم العشرين من جمادى الاخر سنة اثنتين من المبعث كان مولد فاطمة (115)
ترجمه :
ميلاد حضرت فاطمه عليهاالسلام در روز بيستم جمادى الاخر از سال دوم مبعث پيامبر بوده است .
و قبل از شيخ مفيد و شيخ طوسى نيز ابن ابى الثلج بغدادى متوفى به سال 325 هجرى ، در كتاب تاريخ ‌الائمة و مواليدهم همين نظريه را ارائه نموده است .(116)
و حتى بسيار پيش از او احمد بن ابى يعقوب ، ابن واضح ، مورخ نامدار شيعه متوفى به سال 284 هجرى ، در تاريخ يعقوبى مطرح نموده كه او در اوائل 41 سالگى پيامبر متولد شده و در زمان رحلت پيامبر حدود 23 سال داشته است .(117)
خوانندگان محترم به اين نكته اساسى توجه دارند كه به هنگام طرح دو نظريه قبل موافقت كسى از دانشمندان از يك نظريه را به عنوان دليل براى اثبات يا حتى تقويت آن نظريات مطرح نكرديم ولى در اينجا به دليل خصوصيتى كه در موافقت يا مخالفت اين دو دانشمند جليل القدر و خصوصا شيخ طوسى وجود دارد به اين مطلب به خصوص عنايت نموده ايم .
اهل تحقيق يقين داشته باشند كه شيخين بزرگوار ما قطعا روايات امام باقر و امام صادق عليهماالسلام در مورد تاريخ ميلاد حضرت فاطمه عليهاالسلام را در كتاب كافى ديده اند و بايد پرسيد: چرا با وجود قوت سند آنها، آن روايات را نپذيرفته و نظريه ماءخوذ از روايت امام صادق عليه السلام در اينجا را تقويت مى نمايند؟
نگارنده معتقد است كه اين امر بدون دليل نبوده به خصوص آنكه ملاحظه مى شود مشايخى چون ابن ابى الثلج بغدادى (118)، سيد بن طاووس (119)، كفعمى (120)، و مورخ معتدلى چون يعقوبى (121)، و رجالى توانمندى چون ابن عبدالبر (122)، و محدث حافظ و حاكمى چون ابوعبدالله نيشابورى (123)، چنين عقيده اى را گواهى مى نمايند.
ممكن است پرسيده شود: اگر اين نظريه را بپذيريم در اين صورت مجموعه رواياتى را كه اثبات مى كنند ميلاد حضرت فاطمه سلام الله عليها بعد از معراج پيامبر بوده است (124) چه خواهيم كرد زيرا مشهور آن است كه معراج پيامبر اندكى قبل از هجرت به مدينه بوده (125) و در ميان برخى از علماى شيعه نيز رايج است كه اين واقعه در سال سوم بعثت صورت گرفته (126)، به هر حال و در هر صورت ، با عنايت به نظريه سوم ، روايات مذكور چه وضعيتى خواهند داشت ؟
در پاسخ از اين سؤ ال به جا بايد گفت :
معراج پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فقط يك دفعه نبوده بلكه به طور مكرر اتفاق افتاده ، و اين مسافرتهاى آسمانى از همان روزهاى اول بعثت آغاز شده (127) و تا روز رحلت پيامبر عظيم الشاءن اسلام ، بنا به روايتى كه از امام صادق عليه السلام نقل گرديده حداقل يك صد و بيست بار تكرار شده (128)، و ابن عباس در كلامى كه ابن شهر آشوب از او نقل مى كند عروج هاى متعدد پيامبر را دسته بندى مى نمايد و آنها را به : 1 معراج العجائب 2 معراج الكرامة ، تقسيم مى كند.(129)
و ابن طاووس در بحثى پيرامون معراج در كتاب سعدالسعود، وقايعى را از زبان پيامبر نقل مى كند و سپس مى گويد:
اين وقايع مربوط به يكى ديگر از عروجهايى است كه پيامبر داشته است .(130)
و اين همه نشان از تعدد معراجهاى پيامبر دارد، شايد تاريخ ‌هاى ذيل كه برخى از مورخين و محدثين براى معراج پيامبر بيان كرده اند هر يك متعلق به عروجى مستقل باشد:
1 در اول بعثت (131)
2 پنج ماه بعد از بعثت (132)
3 پانزده ماه بعد از بعثت (133)
4 سال دوم بعثت (134)
5 سال سوم بعثت (135)
6 شش ماه قبل از هجرت به مدينه (136)
7 هجده ماه قبل از هجرت به مدينه .(137)
حال اگر آن روايات را با توجه به اين مطلب مجددا مورد بررسى قرار دهيم ، معلوم مى شود كه اشكالى باقى نمانده است .
غير از سه نظريه مذكور درباره تاريخ ميلاد حضرت فاطمه عليهاالسلام نظريات ديگرى وجود دارد كه به نحو شاذ و نادر از سوى برخى از دانشمندان اظهار شده است كه به شرح ذيل عبارتند از:
1 نظريه ابن عساكر
ولدت فاطمة قبل النبوة باءربع سنين (138)
ترجمه :
حضرت فاطمه عليهاالسلام چهار سال قبل از بعثت متولد شده است .
2 نظريه كلبى
بلغت فاطمة خمسا و ثلاثين من السن (139)
ترجمه :
عمر حضرت فاطمه حدود 35 سال بوده است .
با توجه به اين نظريه ميلاد وى بايد 11 سال قبل از بعثت پيامبر بوده باشد.
3 نظريه سيوطى
ولدت فاطمة قبل المبعث بسبع و نصف (140)
ترجمه :
حضرت فاطمه عليهاالسلام 5/7 سال قبل از بعثت متولد شده است .
4 نظريه ابن اثير جزرى
و كان سنها يوم تزويجها خمس عشرة سنة (141)
ترجمه :
سن حضرت فاطمه عليهاالسلام در زمان ازدواج پانزده سال بوده است .
با توجه به اين نظريه و عنايت به اين نكته كه ازدواج ايشان در سال دوم هجرت واقع شده ، پس ميلاد ايشان بايد در همان سال بعثت بوده باشد.
تذكر: ذهبى نيز در اين نظريه با ابن اثير مشترك مى باشد.(142)
ضميمه سوم : مستدرك احاديث مربوط به تاريخ ميلاد حضرت فاطمه از بحارالانوار
غير از احاديثى كه در باب اول از جلد 43 بحارالانوار درباره تعيين ميلاد حضرت فاطمه عليهاالسلام آمده ، تعدادى احاديث و روايات ديگر نيز در ساير مجلدات اين كتاب و همين طور در ساير باب هاى جلد 43 آمده است كه در اين ضميمه آنها را نيز ترجمه و تقديم مى داريم :
1 بحارالانوار: ج 43 ص 189 ض رقم 19: 
كشف الغمة (143): و قيل : دخل العباس على على بن بن اءبى طالب و فاطمة بنت رسول الله صلى الله عليه و آله و اءحدهما يقول لصاحبه : اءينا اءكبر؟ فقال العباس : ولدت يا على قبل بناء قريش البيت بسنوات و ولدت (ابنتى ) و قريش تبنى البيت و رسول الله صلى الله عليه و آله ابن خمس و ثلاثين سنة قبل النبوة بخمس سنين
ترجمه :
عباس بن عبدالمطلب عموى پيامبر بر على و فاطمه وارد گرديد و ملاحظه نمود يكى از آنها به ديگرى مى گويد: كدام يك از ما بزرگتريم ؟
پس عباس به آنها گفت : اى على ! تو چند سال قبل از تعمير خانه كعبه متولد شدى و دخترم فاطمه در زمانى متولد شد كه قريش خانه كعبه را تعمير مى كردند و رسول خدا سى و پنج ساله بوده ، و اين امر پنج سال قبل از بعثت بوده است .(144)
2 بحارالانوار، ج 95 ص 196: و فى تاريخ المفيد(145): 
و فى اليوم العشرين من جمادى الاخرة سنة اثنتين من المبعث كان مولد السيدة الزهراء فاطمة عليهاالسلام ، و هو يوم شريف متجدد فيه سرور المؤ منين عليه السلام و يستحب فيه التطوع بالخيرات ، و الصدقة على المساكين ، و كذا فى كتاب المصباح (146)، و فى رواية اخرى سنة خمس من المبعث (147) و الجمهور يرون اءن مولدها قبل المبعث بخمس سنين (148) و فى الدرر(149) اءن فاطمة ولدت بعد ما اءظهرالله نبوة اءبيها بخمس سنين ، و قريش ‍ تبنى البيت ، وروى اءنها ولدت عليهاالسلام فى جمادى الاخرة يوم العشرين منه سنة خمس و اءربعين من مولد النبى صلى الله عليه و آله (150) و فى المناقب (151) روى اءن فاطمة ولدت بمكة بعد المبعث بخمس سنين ، و بعد الاسراء بثلاث فى العشر من جمادى الاخرة ، و ولدت الحسن عليه السلام و لها اثنتى عشرة سنة ، و قيل احدى عشرة سنة بعد الهجرة ، و كان بين ولادتها بالحسن و بين حملها بالحسين عليه السلام خمسون يوما وروى اءنها ولدت بعد خمس سنين من ظهور الرسالة و نزول الوحى
ترجمه :
شيخ مفيد مى گويد:
حضرت فاطمه زهرا عليهاالسلام در روز بيستم جمادى الاخر سال دوم بعثت متولد گرديد، و آن روز شريفى است كه در آن شاديهاى مؤ منان تجديد مى شود، و مستحب است كه در اين روز به كارهاى خير اقدام شود و به بينوايان صدقه داده شود. و در روايت ديگرى آمده است كه تولد او در سال پنجم بعثت بوده است .
و اهل سنت روايت كرده اند كه ميلاد او پنج سال قبل از بعثت بوده است .
و در الدر النظيم آمده كه فاطمه پنج سال بعد از مبعث متولد شده و در آن سال قريش خانه كعبه را تعمير مى كردند، و روايت شده كه او در روز بيستم جمادى الاخر سال چهل و يكم از زندگانى پيامبر متولد شده است .
و در مناقب آمده كه وى در سال پنجم بعثت متولد شده و سه سال بعد از معراج پيامبر بوده ، در روز بيستم جمادى الاخر، و هنگامى كه امام حسن متولد شده وى دوازده سال داشته و گفته شده كه يازده ساله بوده ، و بين ولادت حسن با باردارى بر حسين عليهم السلام ، پنجاه روز فاصله بوده است . و روايت شده كه او پنج سال بعد از وحى متولد گرديده است .
3 بحارالانوار، ج 16 ص 78 ض رقم 20: 
العددالقوية : و فى المناقب (152): روى اءن فاطمة عليهاالسلام ولدت بمكة بعد المبعث بخمس سنين ، و بعد الاسراء بثلاث فى العشرين من جميدى الاخرة ، و ولدت الحسن عليه السلام و لها اثنتا عشرة سنة ؛ و قيل : احدى عشرة سنة بعد الهجرة ، و كان بين ولادتها الحسن و بين حملها بالحسين عليه السلام خمسون يوما (153)
4 بحارالانوار، ج 16 ص 77 رقم 20: 
العددالقويه : الدر النظيم : ان فاطمة ولدت بعد ما اءظهرالله نبوة اءبيها بخمس سنين ، و قريش تبنى البيت (154) وروى اءنها ولدت عليهاالسلام فى جميدى الاخرة يوم العشرين منه سنة خمس و اءربعين من مولد النبى صلى الله عليه و آله
ترجمه :
حضرت فاطمه پنج سال بعد از بعثت پدرش متولد گرديده و در اين زمان قريش خانه كعبه را تعمير مى كرد، و روايت شده كه او در روز بيستم جمادى الاخر از چهل و پنج سالگى پيامبر متولد گرديده است .
ضميمه چهارم : مستدرك احاديث مربوط به كيفيت خلقت فاطمه عليهاالسلام 
درباره كيفيت انعقاد حضرت فاطمه عليهاالسلام و چگونگى خلقت نورى و دنيوى حضرت فاطمه عليهاالسلام تعدادى از احاديث و روايات در جلد 43 بحارالانوار آمده و تعداد ديگرى در ساير مجلدات بحار وجود دارد كه آنها را نيز انتخاب نموده و در اينجا آورده ايم :
1 بحارالانوار، ج 37 ص 81 و 82 رقم 49: 
كشف الغمة (155): وروى عن على عليه السلام قال : سمعت رسول الله صلى الله عليه و آله يقول : ان الله تبارك و تعالى خلقنى و عليا و فاطمة و الحسن و الحسين من نور واحد.
و عن حذيفة بن اليمان قال : دخلت عائشة على النبى صلى الله عليه و آله و هو يقبل فاطمة صلوات الله عليها، فقالت : يا رسول الله اءتقبلها و هى ذات بعل ؟ فقال لها: اءما والله لو علمت ودى لها اذا لازددت لها ودا، انه لما عرج بى الى السماء الرابعة ، اءذن جبرئيل ، و اءقام ميكائيل ، ثم قال لى : اذن : فقلت اءدنو و اءنت بحضرتى ؟ فقال : لى ، نعم ان الله فضل اءنبياء المرسلين على ملائكته المقربين ، و فضلك اءنت خاصة ، فدنوت فصليت باءهل السماء الرابعة فلما صليت و صرت الى السماء السادسة اذا اءنا بملك من نور على سرير من نور، عن يمينه صف من الملائكة و عن يساره صف من الملائكة ، فسلمت فرد على السلام و هو متكى ء فاءوحى الله عزوجل اليه : اءيها الملك ! سلم عليك حبيبى و خيرتى من خلقى فرددت السلام عليه و اءنت متكى ء؟ و عزتى و جلالى لتقومن و لتسلمن عليه و لاتفعد الى يوم القيامة ، فوئب الملك و هو يعانقنى و يقول : ما اءكرمك على رب العالمين يا محمد! فلما صرت الى الحجب نوديت آمن رسول بما اءنزل اليه ، فاءلهمت فقلت : و المؤ منون كل آمن بالله و كتبه و رسله ثم اءخذ جبرئيل (عليه السلام ) بيدى و اءدخلنى الجنة و اءنا مسرور، فاذا اءنا بشجرة من نور مكللة بالنور، و فى اءصلها ملكان يطويان الحلى و الحلل الى يوم القيامة ، ثم تقدمت اءمامى فاذا اءنا بقصر من لؤ لؤ ة بيضاء لا صدع فيها و لا وصل ، فقلت : حبيبى لمن هذا القصر؟ قال : لابنك الحسن ، ثم تقدمت اءمامى فاذا اءنا لم تفاحا اءعظم منه ، فاءحذت تفاحة ففلقتها، فاذا اءنا بحوراء كان اءجفانها مقاديم اءجنحة النسور، فقلت لها: لمن اءنت ؟ فبكت ثم قالت : اءنا لابنك المقتول ظلما الحسين بن على ؛ ثم تقدمت اءمامى فاذا اءنا برطب اءلين من الزبد الزلال و اءحلى من العسل ، فاءكلت رطبة منها و اءنا اءشتهيها، فتحولت الرطبة نطفة من صلبى ، فلما هبطت الى الارض واقعت خديجة فحملت بفاطمة ، ففاطمة حوراء انسية ، فاذا اشتقت الى رائحة الجنة شممت رائحة ابنتى فاطمة صلوات الله عليها و على اءبيها و بعلها.
و منه عن ابن عباس مثله ، و فيه زيادة يتعلق بفضل اءميرالمؤ منين عليه السلام و فيه فقلت : لمن هذه الشجرة ؟ فقال : لاخيك على بن ابى طالب ، و هذان الملكان يطويان الحلى و الحلل الى يوم القيامة ، و ليس فيه ذكر الحسن و الحسين عليهماالسلام .
و فيه فاءخذت رطبة فاءكلتها فتحولت .
و فيه قبل هذا: فصليت باءهل السماء الرابعة ثم التفت عن يمينى ، فاذا اءنا بابراهيم فى روضة من رياض الجنة ، قد اكتنفه جماعة من الملائكة .
و فيه : فنوديت فى السادسة : يا محمد! نعم الاب اءبوك ابراهيم و نعم الاخ اءخوك على .
فر(156): محمد بن زيد الثقفى ، عن اءبى نصر بن اءبى مسعود الاصفهانى ، عن جعفر بن اءحمد، عن الحسن بن اسماعيل ، عن على بن محمد الكوفى ، عن موسى بن عبدالله الموصلى ، عن اءبى فزازة عن حذيفة مثله

ترجمه :
على عليه السلام گويد: رسول خدا مى فرمود: خداوند تبارك و تعالى على ، فاطمه ، حسن و حسين را از نورى واحد خلق نمود.
و حذيفة بن يمان گويد: عايشه بر رسول خدا وارد شد در حالى كه پيامبر گونه دخترش فاطمه را مى بوسيد پس گفت : اى رسول خدا! آيا هنوز مانند دوران كودكى او را بوسه مى زنى در حالى كه زنى شده و همسر دارد؟
رسول خدا فرمود: به خدا اى عايشه ! اگر مى دانستى كه چقدر او را دوست مى دارم همانا محبت تو بر او بيشتر مى گشت ، هنگامى كه به آسمانها عروج كرده بودم ، در آسمان چهارم جبرئيل اذان گفت و ميكائيل اقامه ، سپس ‍ جبرئيل گفت : جلو بايست تا بر تو اقتدا نموده و نماز بگزاريم . گفتم : آيا من جلو بايستم در حالى كه تو حاضرى ؟ گفت : آرى ، همانا خداوند انبياى مرسل خود را بر ملائكه مقرب خود برترى داده و تو را نيز خصوصا بر ايشان مقدم داشته است . سپس جلو رفتم و با اهل آسمان چهارم نماز گزاردم و پس از آن به آسمان ششم عروج نمودم و ناگهان خود را در مقابل ملكى نورانى بر تختى از نور كه در سمت چپ و راست آن ملائكه زيادى صف كشيده بودند يافتم ، و من سلام گفتم و او جوابم داد در حالى كه تكيه داده بود، سپس از جانب خداى تعالى بر آن ملك وحى شد: اى ملك ! حبيب و بهترين مخلوقات من بر تو سلام گفت و تو جواب او را گفتى در حالى كه تكيه داده بودى ؟ به عزت و جلالم و فورا برمى خيزى و بر او سلام مى كنى و تا روز قيامت نمى نشينى . آن فرشته فورا برخاست و مرا در آغوش ‍ گرفته و گفت : اى محمد! تو چقدر در درگاه الهى عزيز و محترم هستى . سپس وقتى به طرف حجابها روانه شدم ندايى به گوشم رسيد كه مى خواند: ايمان آورد پيامبر، به آنچه كه بر او نازل شده است ، پس از آن بر من الهام شد و گفتم : تمام مؤ منان ايمان به خداوند و كتابها و فرستادگان او دارند، سپس جبرئيل دست مرا گرفت و داخل بهشت نمود، وقتى وارد بهشت شدم شادمان گرديدم زيرا خود را بر درختى از نور مشاهده نمودم ت كه دو فرشته آن را زينت مى كردند و خداوند به ايشان فرمان داده بود كه اين عمل را تا روز قيامت ادامه دهند، و در مقابل من قصر بسيار زيبايى قرار داشت كه به انواع جواهرات و زينت ها آراسته بود، گفتم : حبيب من ! اين قصر به چه كسى تعلق دارد؟ فرمود: به فرزندت حسن مجتبى ، پس جلو رفتم و در مقابلم خرمايى ديدم كه تا آن زمان خرمايى به درشتى آن نديده بودم ، پس آن را برگرفتم و شكافتم ، و در اين حال حوريه اى ظاهر گرديد كه بالهايى گسترده و قوى داشت ، به او گفتم : تو به چه كسى تعلق دارى ؟ وى گريه كرد و گفت : من به فرزندت حسين كه به ظلم و ستم كشته مى شود تعلق دارم . سپس جلو رفتم و به خرمايى لطيف تر از خامه زلال و شيرين تر از عسل برخوردم و يكى از آنها را خوردم در حالى كه اشتهاى بسيار نسبت به آن داشتم ، و در اثر آن خرما نطفه اى در صلب من ايجاد گرديد. هنگامى كه به زمين بازگشتم با خديجه همبستر شدم و او به فاطمه حامله گرديد، پس ‍ فاطمه حوريه اى است و هرگاه شوق بوى بهشت پيدا مى كنم رايحه او را استشمام مى نمايم .
در همين كتاب ، از ابن عباس نيز، همين روايت نقل شده ولى دو روايت نسبت به هم تفاوتهايى در الفاظ و عبارات دارند كه در متن عربى آمده و ما از ترجمه آن خوددارى مى نماييم .
2 بحارالانوار، ج 37 ص 64 و 65 رقم 36: 
الطرائف (157): ما وجدته فى حديث سفيان الثورى تاءليف سليمان بن اءحمد الطبرانى (158) عن هشام بن عروة عن عائشة قالت : كنت اءرى رسول الله صلى الله عليه و آله يفعل بفاطمة عليهاالسلام شيئا من التقبيل و الالطاف ، فقلت : يا رسول الله تفعل بفاطمة شيئا لم اءرك تفعله قبل ؟ فقال : يا حميراء انه لما كانت ليلة اسرى بى الى السماء دخلت الجنة فوقفت على شجرة من شجر الجنة لم اءرشجرة فى الجنة اءحسن منها حسنا، و لا اءنصر منها ورقا، و لا اءطيب منها ثمرا، فتناولت ثمرة من ثمرها فاءكلتها، فصارت نطفة فى ظهرى ، فلما هبطت الى الارض واقعت خديجة فحملت بفاطمة اذا اءشتقت الى الجنة شممت ريحهها من فاطمة .
يا حميراء! ان فاطمة ليست كنساء الادميين و لا تعتل كما يعتلل يعنى به الحيض .
و من ذلك ما رواه اءحمد بن حنبل فى مسنده (159) باسناده اءن النبى صلى الله عليه و آله اءخذ بيد الحسن و الحسين و قال : من اءحبنى و اءحب هذين و اءباهما و امهما صلوات الله عليهم كان معى فى درجتى يوم القيامة .
و من ذلك ما رواه الفقيه الشافعى ابن المغازلى فى كتابه (160) باسناده الى جابر بن عبدالله قال : قال رسول الله صلى الله عليه و آله ذات يوم بعرفات و على عليه السلام تجاهه : ادن منى يا على ، خلقت اءنا و اءنت من شجرة ، فاءنا اءصلها و اءنت فرعها و الحسن و الحسين اءعصانها، فمن تعلق بغصن منها اءدخله الله الجنة

ترجمه :
عايشه مى گفت : هنگامى كه محبت و لطف خارج از حد رسول اكرم به دخترش فاطمه را ديدم گفتم : اى رسول خدا! چنان به اين دختر محبت مى كنى كه نديدم كسى قبل از تو چنين كرده باشد؟ و پيامبر فرمود: اى حميرا! در شبى كه مرا در آسمان سير دادند، داخل بهشت گرديدم و در مقابل درختى از درختان بهشتى قرار گرفتم كه هرگز نديده بودم زيباتر از آن درخت را و لطيف تر از برگهاى آن را، و پاكتر از ميوه هاى آن را، و يكى از ميوه هاى آن را خوردم ، پس در اثر آن ميوه نطفه اى در بطن من به هم رسيد، و هنگامى كه به زمين بازگشتم با خديجه همبستر شدم و او به فاطمه حامله گرديد، پس هرگاه شوق بهشت به من دست مى دهد بوى او را استشمام مى كنم .
اى حميرا! به درستى كه فاطمه مثل زنان معمولى نيست بلكه او حيض ‍ نمى شود و خون نمى بيند.
و جزو اين حديث است آنچه كه احمد بن حنبل آن را از پيامبر نقل كرده كه ايشان دست حسن و حسين را گرفته و فرمودند: هر كه مرا و اين دو را، و پدر و مادرشان را دوست بدارد وارد بهشت مى شود و در مرتبه انبيا قرار مى گيرد (همراه من وارد بهشت مى شود).
و از اين قسم است روايتى كه ابن مغازلى در كتابش به نقل از جابر بن عبدالله آورده كه رسول اكرم صلى الله عليه و آله روزى در عرفات خطاب به على عليه السلام فرمود: اى على ! من و تو از درختى آفريده شده ايم در عالم ذر كه من اصل آن و تو فرع و ساقه آن و حسن و حسين شاخه هاى آن هستند پس هر كه به اين شاخه ها آويزان شود يعنى آن دو را دوست داشته و هدايت را از آنجا بخواهد خداوند او را وارد بهشت مى كند.
3 بحارالانوار، ج 16 ص 78 80 رقم 20: 
العددالقوية : وروى اءنها ولدت خمس سنين قبل ظهور الرسالة و نزول الوحى ، و قيل : بينا النبى صلى الله عليه و آله جالس بالابطح و معه عمار بن ياسر، و المنذر بن الضحضاح ، و اءبوبكر، و عمر، و على بن اءبى طالب ، و العباس بن عبدالمطلب ، و حمزة بن عبدالمطلب ، اذ هبط عليه جبرئيل عليه السلام فى صورته العظمى ، قد نشر اءجنحته حتى اءخذت من المشرق الى المغرب ، فناداه : يا محمد العلى الاعلى يقرء عليك السلام ، و هو ياءمرك اءن تعتزل عن خديجة اءربعين صباحا، فشق ذلك على النبى صلى الله عليه و آله و كان لها محبا و بها وامقا.
قال : فاءقام النبى صلى الله عليه و آله اءربعين يوما، يصوم النهار، و يقول الليل ، حتى اذا كان فى آخر اءيامه تلك بعث الى خديجة بعمار بن ياسر و قال : قل لها: يا خديجة لا تظنى اءن انقطاعى عنك و لاقلى ، و لكن ربى عزوجل اءمرنى بذلك لتفذ اءمره فلاتظنى يا خديجة الا خيرا، فان الله عزوجل ليباهى بك كرام ملائكته كل يوم مرارا، فاذا جنك الليل فاءجيفى الباب ، و خذى مضجعك من فراشك فانى فى منزل فاطمة بنت اءسد، فجعلت خديجة تحزن فى كل يوم مرارا لفقد رسول الله صلى الله عليه و آله فلما كان فى كمال الاربعين هبط جبرئيل عليه السلام فقال : يا محمد! العلى الاعلى يقرئك السلام ، و هو ياءمرك اءن تتاءهب لتحيته و تحفته ، قال النبى صلى الله عليه و آله : يا جبرئيل و ما تحفة رب العالمين ؟ و ما تحيته ؟ قال : لا علم لى ، قال : فبينا النبى صلى الله عليه و آله كذلك اذهبط ميكائيل و معه طبق مغطى بمنديل سندس ، اءو قال : استبرق ، فوضعه بين يدى النبى صلى الله عليه و آله و اءقبل جبرئيل عليه السلام و قال : يا محمدا! ياءمرك ربك اءن تجعل الليلد افطارك على هذا الطعام .
فقال على بن ابى طالب عليه السلام : كان النبى صلى الله عليه و آله اذ اءراد اءن يفطر اءمرنى اءن اءفتح الباب لمن يرد الى الافطار، فلما كان فى تلك الليلة اءقعدنى النبى صلى الله عليه و آله على باب المنزل ، و قال : يابن اءبى طالب انه طعام محرم الا على .
قال على عليه السلام : فجلست على الباب و خلا النبى صلى الله عليه و آله بالطعام ، و كشف الطبق ، فاذا عذق من رطب ، و عنقود من عنب ، فاءكل النبى صلى الله عليه و آله منه شعبا و شرب من الماء ربا، و مد يده للغسل فاءفاض ‍ الماء عليه جبرئيل ، و غسل يده ميكائيل ، و تمندله اسرافيل ، و ارتفع فاضل الطعام مع الاناء الى السماء ثم قام النبى صلى الله عليه و آله ليصلى فاءقبل عليه جبرئيل ، و قال : الصلاة محرمة عليك فى وقتك حتى تاءتى الى منزل خديجة فتواقعها، فان الله عزوجل آلى على نفسه اءن يخلق من صلبك فى هذه اليلة ذرية طيبة ، فوثب رسول الله صلى الله عليه و آله الى منزل خديجة .
قالت خديجة رضوان الله عليها: و كنت قد اءلفت الوحدة ، فكان اذا جنتنى الليل غطيت راءسى ، و اءسجفت سترى ، و غلقت بابى ، و صليت وردى ، و اطفاءت مصباحى ، و آويت الى فراشى ، فلما كان فى تلك اليلة لم اءكن بالنائمة و لا بالمنتبهة اذ جاء النبى صلى الله عليه و آله فقرع الباب ، فناديت : من هذا الذى يقرع حلقة لا يقرعها الا محمد صلى الله عليه و آله ؟ قالت خديجة : فنادى النبى صلى الله عليه و آله بعذوبة كلامه و حلاوة منطقة : افتحى يا خديجة فانى محمد قالت خديجة : فقمت فرحة مستبشرة بالنبى صلى الله عليه و آله ، و فتحت الباب ، و دخل النبى المنزل ، و كان صلى الله عليه و آله اذا دخل المنزل دعا بالاناء فتطهر للصلاة ، ثم يقوم فيصلى ركعتين يوجز فيهما، ثم ياءوى الى فراشه ، فلما كان فى تلك الليلة لم يدع بالاناء، و لم يتاءهب بالصلاة غير انه اءخذ بعضدى ، و اءقعدنى على فراشته ، و داعبنى و مازحنى ، و كان بينى و بينه ما يكون بين المراءة و بعلها، فلا والذى سمك السماء و اءنبع الماء ما تباعد عنى النبى صلى الله عليه و آله حتى حسست بثقل فاطمة فى بطنى .
و فيه : عن المفضل بن عمر بن قال : قال قلت لابى عبدالله جعفر بن محمد عليهماالسلام : كيف كانت ولادة فاطمة عليهاالسلام ؟ قال : نعم ، ان خديجة عليها رضوان الله لما تزوج بها رسول الله صلى الله عليه و آله هجرتها نسوة مكة ، فكن لا يدخل عليها و لا يسلمن عليها و لا يتركن امراءة تدخل عليها، فاستوحشت خديجة من ذلك ، فلما حملت بفاطمة عليهماالسلام صارت تحدثها فى بطنها و تصبرها، و كانت خديجة تكتم ذلك عن رسول الله صلى الله عليه و آله ، فدخل يوما و سمع خديجة تحدث فاطمة ، فقال لها: يا خديجة من يحدثك ؟ قالت : الجنين الذى فى بطنى يحدثنى و يؤ نسنى ، فقال بها: هذا جبرئيل يبشرنى اءنها انثى ، و اءنها النسلة الطاهرة الميمونة ، و اءن الله تبارك و تعالى سيجعل نسلى منها، و سيجعل من نسلها اءئمة فى الامة ، يجعلهم خلفاء فى اءرضه بعد انقضاء وحيه . فلم تزل خديجة رضى الله عنها على ذلك الى اءن حضرت ولادتها، فوجهت الى نساء قريش و نساء بنى هاشم يجئن و يلين منها ما تلى النساء من النساء، فاءرسل اليها: عصيتينا و لم تقبلى قولنا، و تزوجت محمد يتيم اءبى طالب فقيرا لا مال له ، فلسنا نجى ء و لا نلى من اءمرك شيئا. فاءغتمت خديجة لذلك ، فبينا هى كذلك اذ دخل عليها اءربع نسوة طوال كاءنهن من نساء بنى هاشم ، ففزعت منهن ، فقالت لها احداهن : لا تحزنى يا خديجة ، فانا رسل ربك اليك ، و نحن اءخواتك : اءنا سارة ، و هذه آسية بنت مزاحم ، و هى رفيقتك فى الجنة و هذه مريم بنت عمران ، و هذه صفراة بنت شعيب ، بعثنا الله تعالى اليك لنلى من اءمرك ما تلى النساء من النساء، فجلست واحدة عن يمينها و الاخرى عن يسارها، و الثالثة من بين يديها، و الرابعة من خلفها، فوضعت خديجة فاطمة عليهماالسلام طاهرة مطهرة ، فلما سقطت الى الارض اءشرق منها النور حتى دخل بيوتات مكة ، و لم يبق فى شرق الارض و لا غربها موضع الا اءشرق فيه ذلك النور، فتناولتها المراءة التى كانت بين يديها فغسلتها بماء الكوثر، و اءخرجت خرقتين بيضاوين اءشد بيضا من اللبن ، و اءطيب رائحة من المسك و العنبر، فلفتها بواحدة و قنعتها بالاخرى ، ثم استنطقتها فنطقت فاطمة عليهماالسلام بشهادة اءن لا اله الا الله ، و اءن اءبى رسول الله صلى الله عليه و آله سيد الانبياء و اءن بعلى سيد الاوصياء، و اءن ولدى سيد الاسباط، ثم سلمت كل واحدة منهن باسمها، و ضحكن اليها و تباشرت الحور العين ، و بشر اءهل الجنة بعضهم بعضا بولادة فاطمة عليهاالسلام ، و حدث فى السماء نور زاهر لم تره الملائكة قبل ذلك اليوم ، فلذلك سميت الزهرا عليهاالسلام ، و قالت : خذيها يا خديجة ! طاهرة مطهرة زكية ميمونة ، بورك فيها و فى نسلها فتناولتها خديجة عليهاالسلام فرحة مستبشرة ، فاءلقمتها ثديها، فشربت قدر عليها، و كانت عليهاالسلام تنمى فى كل يوم كما ينمى الصبى فى شهر، و فى شهر كما ينمى الصبى فى سنة ، صلى الله عليها و على اءبيها و بعلها و بنيها(161) كتاب الدر النظيم مثل ما مر من الروايات كلها

ترجمه :
روايت شده كه فاطمه پنج سال قبل از بعثت متولد گرديده است .
و گفته شده است كه روزى رسول خدا در ابطح نشسته بود و همراه او عمار بن ياسر، منذر بن ضحضاح ، عمر، على بن ابى طالب ، عباس بن عبدالمطلب ، و حمزة بن عبدالمطلب نشسته بودند كه جبرئيل در صورت عظماى خود فرود آمده و بالهاى خود را در طرفين مشرق و مغرب خود پهن نموده و گفت :
اى محمد! خداوند بلندمرتبه تو را به سلام مى رساند و امر مى كند كه چهل روز از خديجه دورى نمايى . و اين كار براى پيامبر بسيار دشوار بود زيرا خديجه را بسيار دوست مى داشت و به وى دلبستگى فراوان داشت . پيامبر برخاست و چهل روز را روزه گرفته ، چهل شب را به بيدارى و عبادت خداوند متعال گذرانيد، در روزهاى آخرين عمار بن ياسر را به سوى خديجه فرستاد و به وى پيغام داد: اى خديجه ! خيال نكنى كه دليل دورى من از تو به سبب غضبى است كه نسبت به تو دارم بلكه خداوند متعال اين دورى را امر فرموده و من براى امتثال او چنين مى كنم و تو به جز خير، در اين مورد هيچ انديشه ديگرى نداشته باش كه خداوند متعال در هر روز چند بار به سبب تو بر ملائكه مباهات مى ورزد. هنگام شب پشت درب را محكم كن و به آسودگى بخواب ، و بدان كه من در اين ايام در منزل مادرم فاطمه بنت اسد مادر على بن ابى طالب ، يعنى در منزل عمويم هستم . خديجه در دوران اين دورى در هر روزى چند بار محزون و انديشناك مى شد.
پس از اتمام چهل روز جبرئيل بر پيامبر فرود آمد و فرمود: اى محمد! خداوند بر تو درود مى فرستد و تو را امر مى كند تا از تحفه و هديه او بهره مند گردى . پيامبر فرمود: تحفه پروردگار عالميان چيست ؟ و مژده او كدام است ؟ جبرئيل گفت : نمى دانم . در اين حال ميكائيل فرود آمد و همراه او طبقى بود كه با پارچه اى پشمى پوشيده شده بود، و آن را در مقابل پامبر گذارد، و جبرئيل نزديك آمده و گفت : اى محمد! خداوند فرمان مى دهد كه امروز را با اين طعام افطار كنى .
على بن ابى طالب گويد: هنگامى كه پيامبر اراده افطار مى نمود و به من امر مى كرد كه درب خانه را باز كنم تا هر كه مايل است داخل شود و از آن طعام استفاده نمايد، ولى در اين شب پيامبر مرا بر درب خانه قرار داد و فرمود: اين طعام خاص ، براى غير من حرام است . سپس پارچه را از روى طبق برداشت و در زير آن خوشه اى از خرما و خوشه اى از انگور بود، رسول اكرم به اندازه كافى از آنها خورد و آب كاملى نوشيد و جبرئيل بر دستان او آب ريخته ، و ميكائيل دستانش را با آن آب شست و اسرافيل آنها را خشك نمود، و باقى طعام و ظرف آب را به آسمان بازگردانيدند، پس از آن پيامبر برخاست تا نماز بگزارد كه جبرئيل جلو آمد و گفت : نماز در اين وقت براى تو حرام است تا آنكه به منزل خديجه بروى و او را ديدار كنى و با وى همبستر شوى ، كه خداوند اراده كرده از صلب تو در اين شب ذريه اى طيبه متولد نمايد. رسول خدا شتابان به سوى منزل خديجه به راه افتاد.
خديجه مى گويد: من به تنهايى عادت كرده بودم ، لذا وقتى شب مى شد سرم را مى پوشانيدم و پرده را مى انداختم ، و درب را مى بستم و پشت آن را مى انداختم ، و خداى را عبادت مى كردم به نماز يا قرائت قرآن و چراغ را خاموش مى نمودم و مى خوابيدم ، در آن شب به خصوص ، هنوز نخوابيده بودم كه پيامبر آمده و در را به صدا درآورد، من پرسيدم : كيست كه در خانه مرا مى زند در حالى كه كسى غير از محمد اين درب را به صدا در نياورده است ؟
و صداى متين پيامبر را از آن سوى در شنيدم كه گفت : اى خديجه ! در را باز كن كه من محمد هستم . من در حالى كه خوشحال بودم برخاسته و در را باز كردم ، پيامبر داخل منزل شده ظرف آب را طلبيد تا وضو بسازد و نماز بگزارد. پس از آن دو ركعت نماز خفيف به جاى آورد، سپس به سوى بستر رفت . وى در اين شب نماز زيادى به جاى نياورد بلكه دست مرا گرفته و بر بسترش نشانيد، و ميان ما آنچه كه ميان همسران واقع مى شود واقع گرديد، والله كه در همان شب ثقل و سنگينى فاطمه را در بطن خود احساس ‍ كردم .
و در همين كتاب از مفضل بن عمر روايت شده كه گويد: از امام صادق عليه السلام پرسيدم كه ولادت حضرت فاطمه چگونه بوده است ، فرمود:... .(162)

next page

fehrest page

back page